این مساله خصوصا در زمان اخیر محل بحث و مناقشات فراوان فقهی و
حقوقی بوده است که به برخی از این نظرات فقهی می پردازیم.
عده ای از فقها نظرشان بر این است که کسی که محکوم به اعدام می
شود و بنا به تشخیص قاضی باید از او سلب حیات شود، اگرپس از اجرای حکم
اعدام سلب حیات رخ داد و متخصص مربوط که مورد اعتماد هم هست، آن را
تأیید کرد، کار انجام شده و حکم قاضی جاری شده است. حال اگر فرد به
طور معجزه گونه ای زنده شود، این یک حیات جدید به حساب می آید در حالی
که حکم اعدام مربوط به حیات جدید نمی شود. آن حکم، مربوط به حیات قبلی
بود که تمام و کمال اجرا شده و تحقق یافته بود. این شخص، حیات جدیدی
پیدا کرده است و حکم قبلی را نمی توان اجرا کرد مگر آن که دادگاه
دوباره تشکیل شود و حکم تازه ای صادر شود. حالا این حکم تازه هر چیزی
ممکن است باشد. اما اگر فردی اعدام شد ولی سلب حیات رخ نداد و مشخص شد
کارشناس مربوط بی دقتی کرده است، بدیهی است که این حکم اجرا نشده و
باید مجددا اجرا شود. البته با مقصرین هم باید برخورد شود و تاوان
بیدقتی خود را دهند. مثلا آن پزشکی که باید کنترل می کرده که آیا از
این فرد، سلب حیات رخ داده یا نه مسوول است و باید در دادگاه حاضر شده
و خسارت از او خواسته شود. طبیعتا بخشی از این خسارت مربوط به آن فرد
اعدام شده است که به ورثه او تعلق میگیرد.
عده ای دیگر از فقها نیز با تمسك به قواعد مهم «درء» يا «احتياط
در دماء و نفوس» يا با اين استدلال كه «قانون يا شرع در چنين موردي
ساكت هستند» معتقد به نقض حکم اعدام مجدد هستند.در مقابل عده ی دیگری
از فقها معتقدنددلیلی وجود ندارد که اجرای مجدد حکم اعدام منتفی
شود.مهم این است که در شیوه اجرای این گونه مجازاتها تجدیدنظر شده و
از شیوههایی استفاده شود که محکوم دوباره درد و رنج چوبه دار را تحمل
نکند. به عقیده این فقها اگر شبهه ای وجود نداشته باشد که از مصادیق
اعمال قاعده درء باشد اعمال قاعده «احتیاط در نزول دما و فروج» نیز
وجود نخواهد داشت. اما اگر زمانی که شبهه وجود داشته باشد باید احتیاط
کرد.
با توجه به موضع گیری های بعضا متفاوتی که فقها در مورد این
مساله ی بسیار مهم داشته اند این پایان نامه قصد دارد تا به واکاوی
مساله ی اعدام مجدد در انواع مجازات های اعدام پرداخته و به تحلیل و
واکاوی نظرات مختلف فقها در این خصوص و تطبیق آن با قواعد جزائی و
کیفری بپردازد.
جهت دانلود اینجا کلیک کنید