در كشور ما اين پرسش تحت عنوان چگونگي جمع بين جمهوريت و اسلاميت آغاز
شده و با طرح نظريه ""مردم سالاري ديني"" ادامه يافته است، اين در
حالي است كه در برابر طرفداران، برخي نيز اساسا منكر چنين ماهيتي شده
و حتي آن را بدعت آميز خوانده اند.
مقاله حاضر در صدد آن است تا پس از بررسي مباني ونتايج نظريه مردم
سالاري در غرب، اثبات نمايد كه در حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران،
اين نظريه به مثابه روش اداره جامعه پذيرفته شده است اما به مثابه يك
جهان بيني، نه !