هر دردی ، درمانی دارد و هر زخمی ، ضمادی . اما درد و زخمی که ناشی از
مرض گسترش اندیشه و اگاه شدن از نکبت های دنیا باشد ، بی درمان است .
این درد ، مغز را می خراشد و روح را دچار زخم های عمیق می کند . زخم
هایی آزار دهنده که تا عمق جان ریشه کرده و همچنان که به درون می خزد
، آرامش را ربوده و آدمی را به هستی و نیستی مشکوک می سازد . در این
زمان انسان در خود فرو رفته و روح بر اثر گسترش دانش و معضل آگاهی ،
شروع به سم زدایی می کند . چرک و کثافات بد بوی جهل از روزنه های زخم
های نخراشیده اش ، سرازیر می شود و چنان لبه های متورم و آب دار این
زخم ها می سوزد که با هر بار خاراندن آن ، بندبند وجودش تکه تکه شده و
گرفتار در چنگال دردی سخت از سرطانی بدخیم و طاعونی سمج ، در خفا می
گندد و جان می کند . این زخم ها هیچ مرهمی ندارد و آدمی را سال ها پیش
از فرو رفتن در گور ، زجرکش می کند . من خیلی زود دچار این مرض دردناک
و زخم های کاری شدم … برای دانلود کتاب داستان مسلخ
روح در معیت ما باشید . این کتاب رمان را مولف آن
بهمن انصاری برای وبسایت تک بوک ارسال نموده اند .