بهلول درنگی کرد و گفت: ای خلیفه بزرگ، نگران گناهانم هستم. میترسم در روز قیامت باعث عذابم شوند. از شما می خواهم گناهان مرا ببخشید.
خلیفه خنده ای سر داد و گفت: ای نادان، من نمی دانم خودم در روز قیامت چه حال و روزی خواهم داشت. چگونه در آن روز، تو را نجات دهم؟ چیز دیگری بخواه.
ای خلیفه، من زود بیمار می شوم. از شما می خواهم بیمار یها را از من دور کنید.
هارون با ناراحتی گفت: این کار هم از من ساخته نیست. چیز دیگری بخواه.
جهت دانلود اینجا کلیک کنید