loading...
همه چیز از همه جا
MRX بازدید : 3 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

خانم(چیه همش که نباید بگیم آقا یه بارم خانم..تبعیض تا کجا واقعا؟)اول مهر بود و عزراییل(معاون گرامی) از بس دبیرستانی ها شیطنت کردن اعم از گوشی آوردن..نگا کردن فیلم ها ی غیر اسلامی زبونم لال و به قول خودش ترویج فساد و فحشا/: کلاس ما دبیرستانی هارو صاف اورد گذاشت جلوی دفتر..چن وقت بعدم اومد اومد تو کلاس محض سر کشی..اول یه نگاه به کلاس کرد یه نگاه به قیافه های این جوری /: ما بعدم نه گذاشت نه برداشت در اومد گفت :(کلاس شما چه گشاد شده!)ماها همه این جوری بودیم(:حالا این بنده خدا هی سعی میکرد برامون توضیح بده منظورش این بوده که کلاسمون بزرگ تر شده ما هی به سوتیش میخندیدیم..

MRX بازدید : 7 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

دوستان عزيزان دیگه هیچ وقت از کلمه _ زا به راه _ استفاده نکنید واییییی
سر کلاس ریاضی بودیم معلم مون آقاس یه دختره خواب بود سر کلاس صداش زد بلندش کرد بهش گفت این سوالو جواب بده دختره بیچاره منگ بود اصلا نفهمید چی شده یکی دیگه گفت آقای.... بچه بیچاره رو از خواب بیدار کردین زا به راهش کردید حالا میخواید سوال جواب بده؟
واییی معلممون از خنده یعنی غش کرد ما هم همه علامت سوال ک این حرف این قدر خنده نداشت برگشته میگه
میدونی زا به راه یعنی چی؟ یعنی چی ک من زا به راهش کردم؟ زا به راه زا از فعل زاييدن میاد به راهه یعنی الان بزاد دو ساعت دیگه بزاد 5 ساعت دیگه بزاد
ما همه """"
اون دختره ک خواب بود یعنی قشنگ رفت زیر نیمکت
اونی ک گفت زا به راه میخکوب شد ##

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یه بار توی مترو نشسته بودم (مترو کسی واینستاده بود ولی همه جا ها پر بود)

القصه: یاد یکی از. جوک های فور جک افتادم که واقعا خنده دار بود..

داشتم آروم آروم میخندیدم.یهو نتونستم کنترلمو از دست دادم بلند بلند

خندیدم:|

بعد دیدم همه دان چپ چپ نگام میکنن. ( خدا روشکر اونجا آشنا نبود تو مترو)

منم دیدم اوضاع خیلی خیته ...برگشتم به اینو اون نگا کردم و میخندیدم:|

بعدش سر جام نشتمو با انگشتم و لبم شروع کردم بیل بیل بیل بیل ....

خدا رو شکرخوب جمعش کردم. همه فک میکردم دیونم میگفتن آخی بیچاره

سنی نداره و اینجوریه.. چه خوش قیافه هم هست :-)

و در نهایت در اولین ایستگاه فرار کردم...

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یه روز سر کلاس شیمی بچه ها گزارش ازمایش ننوشته بودن منم ی هوا گفتم اقا اجازه میخواییم بریمازمایشگاه؟
یه دفه همه بچه ها چپ چپ نگاهم کردن منم میدونستم زنگ تفریح چی میشه خودمو زدم به اون راه
معلممون پرسید چی گفتی؟
گفتم :میریم سایت؟
معلممون:::::<<br /> میریم نماز خونه؟؟
معلممون::::::<<br /> میریم تو حیاط؟؟
معلممون:::::<<br /> میریم سالن؟؟؟؟
معلممون::::<بیچاره فکرکرد فشارم یا قندم افتاده دارم هزیون میگم
از تو کیفش بهم شکلات داد قضیه ختم به خیر شد...

MRX بازدید : 7 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

اقو بعد صد سال دلام-_-
من دوباره اومدم :)
با سوتي ها و مار هاي خنده دار مدرسه Chilean
هي خب اول براي اين ك شمارو دچار سوئتفاهم نكنم ميگم ك خوانواده من ب دلايلي مجبورم شديم ايران رو ترك كنيم براي همين تو شهر سليماني تو مدرسه جهان (يه مدرسه مختلط اينگيليسي بريتانيايي ك توي كشور عراق هست(قسمت مرد نشنين عراق ك داعش نيي))براي همين دانش اموز هاي مدرسه همشون كردن خلاصه بگزريم...
كار ها و سوتي هاي معلمامون:
١مستر sarcwot(معلم mathematics رياضي) رفت سر ميز يكي از بچه ها ك يهو پاهاش سر خورد و از وسط وا شد و خشتكش پاره شد:)))يهو كلاس رو سكوت عجيبي فرا گرفت:/بعد همه پوكيدن~_~بد بختم عزر خـــــــــــــواســـــــــــــت رفت بيرون:/
٢لونا(دوستم)داشت سر كلاس عربي شعر ميخوند بعد خودشو تكون تكون ميداد
معلم عربيمونم(خرس گنده ٥٠ ساله)ميخواست اداشو در بياره شرو كرد رقصيدن~_~
$بقيشو بعدا ميگم$
خوش باشيد^_^

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

ی سری بابام انقدر کتکم زد که پام شکست و از دماغم خون میرفت مامانم منو دید تنها کاری که کرد ی تفنگ داد به بابام گفت فایده نداره دیگه، خلاصش کن
:((

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

رفتیم ختم عمو بابام منم سرمو انداختم پایین رفتم یه گوشه بشینم دیدم خواهر اون مرحوم داره نگاهم می کنه منم سلام کردم بعدش هول کردم گفتم ان شالله قسمت خودتون بشه
فکرکنم منو برای عروس ایندش انتخاب کرداخه تا اخر مجلس چشم ازم بر نداشت:/

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

دانشجوی کارشناسی بودم رییس دانشگه منو به عنوان نماینده دانشجویان فرستاد سرکلاس ارشدای یه دانشگاه دیگه که اگر استادشون (که تازه از روسیه اومده بود)موافقت کردن بیان برای سمینار دانشگاه ما یکی از مسیولین خانوم هم همراهم بودن با کلی زحمت مجوز گرفتن و با کلی احترام رفتیم سر کلاس من رفتم ته کلاس نشستم مودب .دستم رفت روی گوشیم اهنگ نمره بیست کلاسو نمیخوام باصدای بلند پخش میشد .گوشیمم هنگ کرده بود استاد هاج واج مونده بود که چه خبر حدود 22دانشجوهم زل زده بودن به ما :_:_:همراهمم بجای این که کمک کنه باتری گوشی رو بیارم بیرون میزد توسرم.خلاصه تا اخرش یه 3دقیقه ای اهنگ خونده شد و بچه ها بشکن میزدن.
دانشجو ها استقبال کردن میگفتن بازم بیایین ::))
رییس داشگامونم بداخلاقه کلا جواب سلامه کسی رو نمیده "_"

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

امروز تو کلاسمون بحث این بود که مجازات چه جرمی چیه!(درس اجتماعیمون بود)
بعد بحث این بود افرادی که بیماری های روانی دارن مرتکب جرم بشن مجازاتش چیه.
یکی از دوستام بلند شد گفت افرادی که مثلا سادیسم و این چیزا دارن اگه قتل هم کنن جرم حساب نمیشه.
بعد منم به نمایندگی جمع سادیسمسمون بلند شدمو گفتم:
اعتراض دارم.افرادی که سادیسم و مازوخیسمو اینا دارن بیماریشون حاد نیست و امکان نداره قتل کنن.شاید آسیب بزنن ولی خیلی جزئی.تازشم اکثرا الکی میخندن(ماها که یاد جک میوفتیم میخندیم) و بصورت زبونی اذیت میکنن.اگه خیلی حاد باشه ممکنه شاید مثلا بزنه یکیو اونم نهایتن خیلی ارفاق کنیم شاید یه دست یا پاش آسیب ببینه.بیماری ای نیست که نگران کننده باشه.
بعد اون دوستم که اینو گفت جواب داد:
اولا من مازوخیسمیا رو نگفتم(اولین ضایع شدنم)دوما مازوخیسم یعنی خود آزاری و خودشونو میندازن زیر سادیسمی ها کتک بخورنو این حرفا.سوما سادیسمی های حاد ممکنه قتل هم بکنن.
حالا اینا گذشتن.
زنگ سوم که کارو فناوری داشتیم بچه ها درست کارشونو درست نمیکردند و خانممون اعصاب داغون بود.بکی از بچه ها گفت:
بچه ها چرا انقدر خانومو حرص میدین؟خب درست کار کنین دیگه!
منم از همون ته گفتم:
آخه نمیشه عزیزم من سادیسم دارم نمیتونم بقیه رو اذیت نکنم.

MRX بازدید : 17 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

اصلا اين زندگي مسخره ما خودش همش خاطرات خنده دار هست هيچي سر جاي خودش نيست همه چي در هم بر هم هييييييي زندگي

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

چندوقت پیشا بابام بایه موتوریه تصادف کرد طرف فقط پاش یه کوچولو تاکید میکنم کوچولو زخم شد حالاببینین عکس العمل طرف چیه؟







طرف:باید منوببری سونوگرافی!!
یعنی نابود شدما!!

MRX بازدید : 9 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

چیه شماها هی میگید گودزیلا گودزیلا؟

یه سر بیاید مدرسه ما ببینید این دهه هشتادیا چقدر شوتن.شوت که نه شووووووووووووووووووووووتن.

به دوستم که خیلی افاده ایه گفتم:

انقدر کلاس میزاری زنگ تفریحم داری؟
میگه آره
میگم کی؟
میگه زنگ تفریحم تو مدرسه.
بعدشم یه سیسی گرفت که انگار ضایعم کرده.
منم خیلی ریلکس بهش گفتم:
پس واسه کسی کلاس بزار که همکلاسیت باشه نه اونی که سر کلاسش راتم نمیده.
این دوستمون کلا خیلی اعتماد به لوسترش بالاس.انقد که لوستر سنگین شده سقف ترک برداشته.

تازه یه بارم گفت که کره جنوبی همسایه ایرانه.
فکر کن.
بین ایرانو کره جنوبی هند هست هیمالیا هست چین و یه اقیانوسه اونوقت بشه همسایه ایران؟

بدبخت افاده ای سن خر پیرو داره اونوقت ترم دو فمیلی اند فرندز دوعه کلی هم ادعا زبان داره بعد منم همسن اونم دوسال دیگه تافلمو میگیرم میاد جلو من یجوری حرف میزنه انگار کلی سال خارج زندگی کرده سختشه فارسی حرف بزنه.

تازه اینو بشنوین.
بلد نیست کامپیوتر و روشن کنه و یه گوشی دکمه ای داره، اونوقت میاد میگه آدرس فیستو بده برم عکساتو ببینم.

حالا من یه نمونه شو بهتون گفتم بیاین مدرسمون میبینید چه نابغه هایی قراره آینده کشورمونو بلسازن.

لایک:واقعن تو چطوری اینارو تحمل میکنی؟
لایک:به نظرم اینا یه موجود ناشناختن ولی خب هر چی باشه نمیتونی خودت انکار کنی که گودزیلا نیستی.

امضا:خانم دکتر مملکت

MRX بازدید : 3 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

جونم براتون بگه توی چت باحال یه چی خوندم اومدم روی یکی از نوابغمون امتحان کنم.
+:من
-:دوستم

+:اگه الان یه کار خوب برات پیدا بشه میری سرکار؟
-:خب معلومه.
+:ببین یه کار مدلینگ خوب سراغ دارم گفتم بهت پیشنهاد کنم.
-:اوه اوه بابای من عمرا بزاره مدل بشم.
+:حالا بزار شرایطشو بگم.به تو خیلی میخوره.بابات با من.
-:خب حالا بنال ببینم چکار برم کردی؟
+:ببین یه چی بگم باورت نشه.
-:اه بگو دیگه نصف جون شدم.
+:میمون شرکت چیتوز مرده به جاش به تو پیشنهاد دادن بری به جای میمونه کار کنی.
-:نه نمیخوام تو شرکت غذایی کار کنم.چاق میشم.(بدبخت نفهمید.)
+:وای (اسمش) نمیدونی اگه نری از دستت رفته کلی معروف میشی.
-:باشه دوباره بگو جای کی باید کار کنم برم بابامو راضی کنم.
دیدم داره جدی جدی باور میکنه گفتم:
+:اسکل دارم میگم میمونه مرده میخوان تو بری براشون کار کنی.
حالا تازه گرفت من چی میگم.یه لنگ در هوا پاشد افتاد دنبال من.

خنگی و اسکلی تا چه حد؟
تو رو خدا هی نگید گودزیلا طفل معصوما (به جز خودمو اونایی که شماها و خودم دوست دارید)فلج ذهنین.
من که دلم به حالشون میسوزه.بیاید دست به دست هم بدیم اینارو عاقل کنیم.

تا قسمت های بعد خدانگهدار

امضا:خانم دکتر مملکت

MRX بازدید : 7 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

دیروز داداش کوچیکم(10سالشه) اومدپیشم
گفت داداشی برات یه شعر سرودم بخونم؟
منم خرذوق شدم بهش گفتم بخون داداش گلم
گفتش:
داداش من چه نازه گوشای اون درازه

داداش من شاخ داره خودش خبر نداره


ای خداااا من چه گناهی کردم گیر این افتادم:(

MRX بازدید : 17 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

تو خوابگاه دانشگاه چایی لیپتون میزدیم به سقف همونجا خشک میشد
یه بار از بخش خوابگاها اومدن بازدید گفتن اینا چیه؟
گفتم واسه دهه فجر تزیین کردیم

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

جونم براتون بگه که 11 ابان مدرسمون میخواس شعله زرد نذری بده ما هم خوشحالو ایول و اخجون زنگ ریاضی فرتو ... تو کلاس زیست نشسته بودیم که یهو دیدیم از بیرون صدای جیغ و داد میاد زنگ مدرسه رو هم زدن ماهم فک کردیم زنگ زلزله اس رفتیم زیر میز بعد اومدن گفتن ازمایشگاه(محل پخت شعله )اتیش گرفته ماهم الفرار رفتیم بیرون خلاصه اتیش نشانی و پلیس و امبولانسو سوپر من مدرسه (یکی از دبیرا) دست به کار شدند و همه چی به خیرو خوشی تموم شد بعد یه ساعت رفتیم کلاس(بدبختانه زنگ ریاضی تموم نشده بود) ونشسته بودیم که دیدم یکی پشت سرم بازور نفس میکشه برگشتم دیدم یکی از دوستام زیر میزه میگه:پس چرا زمین نمیلرزه !!!یینی مدیر شخصا میخاس بندازتش تو اتیش من نزاشتم.خخ اینم از حادثه 11 سپتامبر ..نه ببخشید ابان.مدیرمون 4جوکی نباشه صلوات بفهمه کیم می کشه منو بگذریم ک دوستان زحمتشو تو فضاهای مجازی کشیدن.

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

بعد امتحان ریاضی معلم داشت برگه هارو تصحیح میکرد موقع دادن برگه ها گفت :خانومم بسم الله الرحمن الرحیم بیاد برگشو بگیره ماهم فقط زمینو گاز میزدیم نگو دوستم از بس هول بوده به جای این که اسمشو جلوی نام و نام خانوادگی بنویسه بسم الله الرحمن الرحیم نوشته خلاصه روحمون شاد شد بعد ریاضی خخخ

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

معلم دینیمون (که خودش فک میکنه خیلی باهوشه) میگفت یبار تصمیم گرفتم چند قسمت از سریال حریم سلطان رو دنبال کنم که ببینم ایندفعه از چه حربه ای برای فریب مردم استفاده شده....:اوایلش همچی عادی بنظر می رسید ولی بعد از چند قسمت که یکم دقت کردم فهمیدم که هدف اصلی این فیلم القای فرهنگ بستن کمربند به شیوه جوامع غربی هست و این یعنی همون تهاجم فرهنگی...!
ینی واقعا باید به این سطح از تیزهوشی و نکته بینی آفرین گفت که نقشه های دشمن رو یکی پس از دیگری براحتی نقش برآب میکنه...
من0_0
حریم سلطان0_0
تهاجم فرهنگی0_0

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

اولین امتحان شیمی سال
یکی از بچه ها رفته روی میز معلم ها واساده و سخرانی میکنه
-همانطور که مردم دلیر ایران توانستند بسیاری از تحریم هارا با صبر
خود لغو کنند ما نیز میتوانیم این امتحان سخت را کنسل کنیم
بچه ها هم زمان ه مشت خود را به سمت بالا میکشیدند این شعار ها را سر میدهند
- نه شرقی نه غربی نه امتحان شیمی
-مرگ بر کوانتم مرگ بر مندلیف

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

اطراف مدرسه ی ما گاو و مرغ و خروس زیاد هست و کلا بهترین مدرسه ی شهرو بردن کنار گاو و گوسفندا ساختن بگذریم . یه روز سر کلاس ریاضی معلم میخواست اثبات رو بهمون درس بده گفت مثلا به خواطر اینو اینو این این مسئله اثبات شد درسته؟؟؟ یهو از بیرون یه گاو با صدای بلند و واضح گف موووووووووووووووو منم گفتم بعله تائید شد معلمم نه گذاشت نه برداشت گفت گاو میفهمه ولی شما عین گاو نمیفهمین!!ما هم گفتیم هم نوعا حرفای همو بهتر درک میکنن! معلمم شوتم کرد بیرون

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

داشتیم علوم میخوندیم دوستم رضوان گفت
+پارمین توروخدا گوش کن ببین جواب اینو درست میگم یانه؟
-بنال
آقا ایشون اومد گفت
+در معادن طلا و ذغال سنگ و آهان...
ابنجوری شدم@_@آهان؟
خودش که فهمید چی گفته خندید.دوباره این تکرار شد ولز این دفعه...
+سنگ آهاک
من@_@
رضوان°_°
آهن|_|
آهک~_~

MRX بازدید : 9 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

کیا یادشونه؟؟؟؟؟
بگودوچرخه...سیبیل بابات میچرخه
بگوفرانسه...بابات قد آدامسه
بگوخاک انداز...خودتو جلو بیانداز
بگومتکا...بخور از این کتکا
بگوبادبزن...بروسرکوچه داد بزن
بگوپنیر...برو یه گوشه بمیر
بگوشامپو...بیا بغلم گامبو..

بگوسه هفتا بیس و یکی...خاک تو سر تو یکی
بگوچاقو...برو بچه دماغو
بگواشرف...دلم برات قش رف
بگوداوود...لای دهنت وا موند
بگو پنکه...تنبون بابات تنگه
بگو آدامس...بپر تو آمبولانس
بگو فیتیله...فردا تعطیله
بگوبشکه...سیبیل بابات خشکه
بگوپشتی...چرا منو کشتی
بگومرسی...بچه خرسی
بگوگلابی...رییس مسترابی
بگودمپایی...برو بغل زندایی
بگوصابون...لیز بخور برو تو خیابون
بگو عدسی ...فردا مرخصی
بگولوبیا...فردا زود بیا
بگو7...سرت کلاه رف
بگو2...بقیش بدو
بگو جاسیگاری...فردا میری خواستگاری
بگوگاری...شتلق(یه سیلی زدم یادگاری)
بگو1...بترک
بگومسخره...اسم بابات اصغره
بگوهلو...بپر تو گلو
بگوکشتی...بیا بغلم مشتی
بگو راس میگی...کاستو بیار ماس بگیر
بگو کشتی...با نامزدت میگشتی
بگوحقته ...فردا شب عقدته
بگو کشتی...من خوشکلم تو زشتی.
یاد اون دوران که با این حرفا خوش بودیم بخیر

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یادش بخیر...
قبل نامزدیمون با وحید با اتوبوس رفته بودیم بیرون.
من نشستم کنار شیشه و پامو انداختم رو اون پام و اتفاقی چادرم از روی پام رفت کنار و زانوم از روی شلوار معلوم شود.(شلوارمم جذب نبودا)
گرم صحبت بودیم که وحید چادر رو کشید رو پام...
منم از این حرکتش خوشم اومد و دوباره یواشکی چادرمو انداختم اونور...
دوباره همینجوری داشت باهام حرف میزد و چادر رو کشید رو پام...
خخخخ دوباره هلش دادم اونور.
چندبار این قضیه تکرار شد
بار اخر چادر رو که انداخت رو پام,به خیال اینکه محکم سرجاش وایسته یکی تررررررق با کف دستش کوبید روی چادر که رو پام بود ...
خخخ بعدش تازه فهمید چیکار کرده و بعد کلی معذرت خواهی و ....
جریمش بردمش طلا فروشی...

MRX بازدید : 9 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

همین سه روز پیش:
فرض کنید سر یه کلاس حدودا هشتاد نفری پر دختر و پسر تو دانشگاه یکی از پسرا خواست بگه عاقل و بالغ
با صدای بلند گفت عاقل و باغل
همه پکیده بودیم از خنده استادم که داشت تخته رو می خورد
...................................
شیش تایی های دیروز
چهارتایی های امروز

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

ادامه ماجرای سبزی خردکن:
همین گل پسری ک جلوش سوتی دادم دیروز اومد اجازه بگیره براخواستگاری منم مونده بودم چی بگم خواستم بگم من قصد ادامه تحصیل دارم گفتم ن بزاربگم قصد ازدواج ندارم دیدم داره نگام میکنه هول شدم گفتم من قصدادامه ازدواج دارم!!!!



ایندفه سرشوانداخته بود پایین و شونه هاش میلرزید
یعنی دلقک نشده بودیم ک شدیم

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

قسمتی دیگر از خنگی های دهه هشتادیا:

امتحان گند زده بودیم.(این مربوط میشه به پارسال الان یادم افتاده)
به همون دوست اولم گفتم:
-من و تو از شانس فقط دو حرف وسطشو داریم.

نشسته کلی فکر کرده میگه:
-نه من سین و الفو شینشو دارم.(فکر کرده اسمشو میگم.)

میگم:
-میگم ما از شانس فقط دو حرف وسطشو داریم حالا اگه فهمیدی؟

میگه:
-منظورت چیه؟

میگم:
-اسکل میگم ما از شانس دو حرف وسطشو داریم یعنی سین و شینشو بردار و به اون چیزی که میمونه دقت کن.

حالا نشسته رو کاغذ نوشته بازم نفهمید.
پاشدم براش یه سرکش اَ گذاشتم تازه گرفته من چی میگم.

حالا به خاطر فهم ایشون کل کلاس متوجه چیزی که من میخواستم به این اعجوبه بفهمونمو شدن.

کلا به قول یکیتون آیکیو در حد خیار!

به جای گودزیلا گودزیلا کردن بیاید براشون دعا کنیم.


امضا:خانم دکتر مملکت

MRX بازدید : 3 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یکی از آشناهامون بچشو ختنه کرده بود، از بچهه پرسیدیم
چیکار کردی؟
گفت بلبلمو خوشگل کردم
گفتم مگه زشت بود،
ملت همه خندیدن...



چن دیقه بعد بچهه اومد آروم در گوشم گفت
از قیافه تو خوشگل تر بود، تو جمع نخواستم ب رین م بهت.
دفه بعد فک کنی با مزه ای، جرت میدم!!
هیچی دیگه، آروم در گوشش گفتم
گ ه خوردم... خیلی مردی...


MRX بازدید : 11 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

زن عموم یه مدت بود همش میگفت اشپزخونمون کوچیکه...عموم براش یه گردنبند گرفت
.
.
.
.
.دیگه اشپزخونشون کوچیک نیست

MRX بازدید : 7 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

اقا ما دفعه کلاس فوق العاده شیمی داشتیم با دبیرمون کلاسم بعد از ظهر بود و محوطه خلوت با بچه های کلاسم جمع شده بودیم من میخوندم اونا هم دس میزدن حالا چی میخوندم آقای رضوی آقای رضوی (دبیرمون )تو کلاس بیخیال شو توکلاسو بیخیال شو تو کلاسو بیخیال شو در همین حین ناگهان آق رضوی وارد شد از خجالت شده بودم لبو فقط میخواستم زمین دهن باز کنه من بر توش آب شدم از خجالت نابود شدما این موقع سوم راهنمایی بودم با اینکه الان پیش دانشگاهی ام هنوزم یادش میفته و سرکلاس میگه آب میشم خلاصه که امیدوارم دیگه از این آبرو ریزی ها نداشته باشم

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

امروز تو خیابون دختره
بهم نخ داد
یه نگاهی بهش کردمو دیدم عجب چیزیه،
سریع آوردمش خونه









و باهاش خشتک شلوارمو دوختم!!
واااااااای بر منحرفاااااااان
واااااای بر ناپاکاااااااااان
بدانید و آگاه باشید که قیامت نزدیک است.!!

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

عموم لیست نوشته برای وسایلی که میخواد برای خودش ببره خوابگاه
1لیف وصابون سه عدد
2مسواک چهار عدد
انتی باکتریال دست دو عدد
صابون سه عدد
منم زیرش اضافه کردم
چمن مصنوعی
لباس قواصی
لور پلاک
مته شماره 2
یه وقت بنده خدا احتیاجش نشه یه کم حساسه
راستش یادم رفت طعمه اره ماهی بنویسم پشیمونم لنگ نمونه یه وقت:}

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یه روز زفت بودم خونه عموم پسر دختر عموم یه سال نیمشه خلاصه ما همه مشغول حرف زدن اینم کفشهای مامانشو پوشیده بود برا خودش داشت گوشه حیاط بازی میکرد وقتی اومد پیشمون که چی چشتون روز بد نبین تو کفش مامانش ریده بود هیچی دیگه از خنده زمین گاز میزدیم این کفش نو اینم پی پی شل چه شود....

MRX بازدید : 3 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

ديروز پس از كش و قوس هاي فراوان بالاخره مدادنوكيمو زير متكام پيدا كردم!
بعد مثه أسب تو خونه يورتمه ميرفتم و ميخوندم:
تو كجا بودي تاحالا؟!تو كدوم نقطه دنيا؟!
تو اسمونا دنبالت ميگشتم روي زمين تورو پيدا كردم!!!
مامانم ميگفت اگ پزشكي قبول ميشدي خداوكيلي تا اين اندازه خوش حال ميشدي؟؟؟!!!!

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

کارناممون رو دادن
ریاضی شدم 18/5 مامانم میگه چرا انقد کم شدی؟
میگم مامان من شدم 18/5 کمه ایا؟
میگه من هم سن تو بودم ریاضیم همیشه 20 بود
مامان بزرگم از اون سر داد میزنه
خالی میبنده ننه یه بار نمره ریاضیش شده بود 3!!!!!!!!!!!!!1
خوب من که ترکیدم از خنده
از مادر گرامم اخرین خبری که رسیده اینکه تا نیم ساعت دیگه رسیده افق
یعنی این دفعه به افتخار مادربزرگ ببکوب لایکوووو

MRX بازدید : 13 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

برای کار مدرسه داشتم چوب اره میکردم داداشم اومده میگه بده من انجام میدم ( داداشم از من کوچیک تره) گفتم نمیتونی
گفت میتونم
اومدم مثلا با استفاده از ضرب المثل جوابش رو بدم گفتم
«کار هر کس نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن»
برگشته میگه تو کدوماشی
منم از همه جا بیخبر گفتم
گاونر

MRX بازدید : 5 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

آقا ما سال پنجم و ششم یه دبیر داشتیم«ادبیاتم تا آخر تو حلقتون»هر روز امتحان میگرفت شفاهی یا کتبی.کلاسمونم دقیقا یادمه 40نفر بودیم.بعد این دبیرمون هر روز حتما باید بیشتریا رو یا میزد یا جریمه میکرد اونم چه جریمه ای.منم اتفاقا جز همون دسته بودم.ولی منو هیچوقت نمیزد چون همیشه بهم میگفت تو چقدر شبیه بچگی منی هم قیافت هم اخلاقت.اما در عوض جریمه میکرد.منم هر شب با پر از ترس بهش زنگ میزدم میگفتم آقا... منو میشه ببخشید؟اونم قبول میکرد.به غیر از یه بار که اونم با مامانم نوشتمش.خیلی منو دوست داشت.الانم با اینکه 5سال از اون خاطره هام باهاش میگذره و من الان 15سالمه اما هیچوقت یادم نمیره خاطره هایی که باهاش داشتم رو.حتی یه بارم یادمه چون من ناهار نداشتم و باهاش کلاس خصوصی ریاضی داشتم ناهارش رو به من بخشید.اون بهترین دبیر توی زندگی من بود.
خب حالا مرام این معلم چند تا لایک داره.«تنها مطلب تو 4جوک که هیچ غلط املایی نداشت.»
لایک:ایششش چه پزیم میده.لایک:خوش به حالت کاش ماهم از این معلما داشتیم.لایک=قشنگ بود.

MRX بازدید : 11 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

بعد از اتفاق شیرینی که چند روز پیش افتاد و نوشتمش( همون گاونر!)
یاد این افتادم:
وقتی کلاس ششم بودم
یه بار معلم داشت راجب اینکه مادر و پدر برای ما زحمت زیادی کشیدن حرف میزد، منم اومدم این حرف معلم رو با یک ضرب المثل تایید کنم گفتم: بله خانوم تا گوساله گاو شود دل صاحبش اب شود!!!!!!
موقع گفتن این ضرب المثل فوق العاده ! با دست به خودم اشاره کرده بودم
بچه های کلاس که ترکیدن رفت!
معلمم در حالی که نیشش تا بناگوش وازه برگشته میگه: حالا به سلامتی کی گاو میشی ایشالا؟
یعنی اورین به خودم با این سطح از هوش واقعا !
زکاوت ازم چکه میکنه!


لایک: کی گاو میشی ایشالا؟
لایک: یعنی واقعا اورین به این حجمه از هوش! به پا چشم نخوری یه موقع!
لایک: تو اگه حرف نزنی کسی میگه لالی ایا؟

MRX بازدید : 0 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

لبه دریا نشسته بودم پرنده ی عشق آمد و گفت:برای دوستت نامه بنویس،
گفتم قلم ندارم گفت از پرم بگیر، گفتم جوهر ندارم گفت از خونم بگیر،گفتم ورق ندارم





گفت گمشو آشغال انتر کثافتت... تو که هیچی نداری گه میخوری کنار دریا میشینی !!


از پرنده عشق توقع نداشتم واقعاً

MRX بازدید : 7 پنجشنبه 11 آذر 1395 نظرات (0)

یه سری با چند تا ار دوستام رفتیم آزمایشگاه ازمایش ... بدیم دادیم بعد مسئول آزمایشگاه گفت بین صندوق حساب کنید ماهم رفتیم مسئوله گفت هزینه هر آزمایش میس شیش هزارو پونصد تومن یکی از دوستام برداشت گفت بابا کلا یه لیوان ادرار بود دیکه چه خبره آدم میر پارک یعنی دل سیر خودشو خالی میکنه صد تومن میگیرن چه خبره؟این همه تورم ... کل آزمایشگاه رفت رو هوا دوستم شیک و مجلسی پونصد تومن گذاشت و رفت تازه به مسئول برگست میگه بقیش واسه خودت ابرو نداشت واسمون

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 30878
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 149
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 305
  • آی پی دیروز : 255
  • بازدید امروز : 816
  • باردید دیروز : 422
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,151
  • بازدید ماه : 20,744
  • بازدید سال : 97,538
  • بازدید کلی : 2,227,751