بر این اساس، ارتداد و روىگردانى از اسلام، صرفاً تغییر عقیده به حساب نمىآید، بلكه در اثر آن، كلیه ابعاد روحى و فكرى، همه پیوندهاى اجتماعى و سیاسى شخص دچار بحران مىشود. و این دگرگونى عمیق با تغییر هیچ عامل دیگرى در زندگى از قبیل ملیت یا جنسیت قابل مقایسه نیست.
اگر در اینجا عوامل بیرون از جامعه و دولت اسلامى را هم ضمیمه كنیم كه با اهداف خاص سیاسى و به انگیزه توسعهطلبى و سلطهجویى بر مسلمانان، آنان را به بازگشت از آیین خود ترغیب و تحریك مىكنند، اهمیت موضوع افزون شده، و چشمپوشى در برابر آن هرگز معقول به نظر نمىرسد.
البته ممانعت از «ارتداد» هرگز با «ایجاد محدودیت» در پژوهشهاى اعتقادى و طرح پرسشهاى فكرى و میدان یافتن گفتگوهاى دینى، تلازم ندارد، زیرا آزادى پژوهش مورد قبول اسلام بوده و در همان عصرى كه رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) بر كیفر مرتدان تأكید مىورزیدند، زمینه بحث و گفتگوى آزاد را هم براى پژوهشگران فراهم مىآوردند و آنان را از آزادى و امنیت كامل برخوردار مىكردند.
مسأله اصلى در زمینه حكم مرتد كه شایسته تحقیق است، آن است كه آیا اسلام براى شرایط مختلف اجتماعى و فرهنگى، و در اعصار و ادوار گوناگون، و براى همه اشخاص و در همه محیطها، «حكم ثابت» و واحدى را به عنوان «حدّ» نسبت به مرتد «مقرر» نموده و حاكم اسلامى را موظف كرده است كه فارغ از تشخیص مصلحت جامعه اسلامى، به اجراى آن بپردازد، یا در مجازات مرتدان باید به عوامل گوناگون توجه كرد و امام مسلمین مكلّف است با در نظر گرفتن اوضاع فكرى شخص، عوامل تأثیرگذار بر وى، پىآمدهاى انحراف او، انگیزههاى پدید آمدن ارتداد و بسیارى مسایل اجتماعى و فرهنگى دیگر، و با درك صحیح از وضع جامعه، سیاست و فرهنگ، نسبت به اصل مجازات، و نوع آن تصمیمگیرى كند؟ و آیا رسول خدا، در برخورد با ارتداد از موضع «ابلاغ» و «اجراى» «حكم الهى» مرتدان را كیفر مىداد و یا آن حضرت از موضع رهبرى امت اسلامى و بر مبناى ولایت، به «جعل حكم» پرداخته و آن را به «اجرا»مىگذاشت؟
نباید پنداشت وجود روایات متعدد از ائمه علیهمالسلام كه در آنها احكام یكسانى در باره مرتدان بیان شده است، احتمال دوم را نفى مىكند، زیرا این روایات شرح و تفصیل حكمى است كه از طرف پیامبر اكرم اعلام شده است و چنانچه اصل حكم نبوى، با توجه به برخى شواهد و قرائن، جنبه حكومتى و تعزیرى داشته باشد، قهراً این روایات نیز ناظر به «شرایط همان حكم» مىباشد و تغییرى در ماهیت حكم به وجود نمىآورد. چه اینكه اگر در باب زكات از این تعبیر كه «رسول خدا زكات را بر نه چیز قرار داده است»، استفاده شود كه جعل زكات بر این موارد خاص، جنبه حكومتى دارد، روایات ائمه(ع) كه شرایط زكوة را در این موارد بیان مىكند، شرح همان حكم نبوى بوده و از جنبه ماهوى آن حكم را دستخوش تغییر نمىسازد. به علاوه كه در روایات ائمه(ع)، به «حدّ» بودن كیفر مرتد اشاره نشده است و این سكوت نیز راه استظهار از كلام رسول خدا را براى تفسیر حكومتى از آن باز مىگذارد.
همچنین مانعى از قبیل «اجماع» نیز جلوى چنین تفسیرى را نمىگیرد، زیرا برخى از فقهاى طراز اول فقه، به تعزیرى بودن كیفر مرتد تصریح كردهاند و بسیارى از قدما هم تعبیر «حد» را به كار نبردهاند.
جهت دانلود اینجا کلیک کنید